روزی حضرت موسی (ع) برای گرفتن وامی به بانک سینا در خیابان آزادی تهران، مراجعه کردندی
رییس بانک گفتندی :وام نمیدهیم. موسی عصبی شدندی
و گفتندی که من پیامبر خدا هستندی و اگر وام ندهندندی، پدرتان را درخواهم آوردندی
رییس بانگ گفتندی : هیچ ...... نتوانندی بکنندی
در این هنگام موسی (ع) با عصای خویش شعبه را به دونیم کردندی و از وسط آن گذر کردندی و به بانک دیگری رفتندی.!!
..
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر